طی روزهای اخیر، شاهد تمرکز خاص آمریکا و رژیم اشغالگر قدس بر یمن و دریای سرخ هستیم. حملات اخیر دشمنان مقاومت به یمن، با واکنش سخت انصارا... در قلب تلآویو (بهوسیله موشکهای هایپرسونیک) همراه شده است. کسانی که بهصورت کاذب، فروپاشی محور مقاومت و موفقیت پروژه آمریکایی ــ اسرائیلی در شکست نیروهای مقاومت را تبلیغ میکنند، متوهمانه از حذف یمن از نقشه منطقه سخن میگویند، حال آنکه گذشته و آینده صنعا را بهخوبی نشناختهاند! بررسی صحنه منطقهای ما را به پرسشهایی سوق میدهد که مؤلفههایی برای سنجش سود و زیان هستند. یک قرائت راهبردی آمریکایی ــ اسرائیلی از وقایع میگوید که مقاومت پس از طوفان الاقصی و جبهه حمایت لبنان به تهدیدی وجودی برای رژیم اشغالگر تبدیل شده و همزیستی با حضور آن غیرممکن شده است. بخش مهمی از پیروزیهای مقاومت، معطوف به برهمزدن معادلات مبنایی، زیرساختی و قدرت بازدارندگی دشمنان است. انصارا... توانسته بهخوبی این قدرت را بر دشمن صهیونیستی و آمریکا تحمیل کند. در جریان تحولات لبنان، رژیمصهیونیستی به آتشبسی بدون دستاورد تن داد؛ یعنی اهداف اصلی و کلان تلآویو در جنگ لبنان محقق نشدکه البته در قبال یمن نیز همین قاعده صادق است. موجودیت انصارا... یمن و قدرت خاص آن در برهم زدن معادلات و محاسبات دشمن در عرصه اقدام و بازدارندگی، موضوعی نیست که بتوان از کنار آن عبور کرد. در اینجا لازم است سؤالی اساسی مطرح کنیم: آیا کلید ارزیابی شکست و پیروزی هدف قرار دادن یمن توسط آمریکاییها و اسرائیلیهاست یا قدرت صنعا در تحمیل معادلات بازدارندگی بر دشمن؟ قطعا گزینه دوم صحیح است. کاملا واضح است یمن با وجود ضعف اقتصادی، فقر و گرسنگی موفق شد آمریکاییها را به چالش بکشد. پرستیژ و ظرفیت بازدارندگی آمریکا در دریای سرخ، مهمترین آبراههای جهانی، همانطور که در گزارشهای راهبردی هر ساله ارتش آمریکا میگوید، با چالش مواجه شده و فراتر از آن، قدرت اقدام و واکنش یمنیها، مشمول سرزمینهای اشغالی، از ایلات گرفته تا عمق استراتژیک تلآویو شده است. کمی دقت در روایتگری غرب و رژیمصهیونیستی درخصوص مقاومت یمن، نشان میدهد که نگرانی نسبت به افزایش قدرت بازدارندگی انصارا...، خواب آشفتهای را برای دشمنان امنیت منطقه رقم زده است.